یـــــک لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام

برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم …

آنقدر تمـــــــــیز میخندم

که به خوشبختــــی ام حســــادت کنـــی …

و من در جیب هـــایــــم

دست های خالـــی ام را فریب دهـــم

که امن ترین جای دنیـــا را انتخاب کرده اند ....

 

هیس...
حواس تنهایی ام را
با خاطرات
باتو بودن
پرت کرده ام…
بگو کسی حرفی نزند…
بگذار
لحظه ای
آرام بگیر...

 

ﺧﺪﺍﯾﺎ...!

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﺮﻑ "ﭘﺴﺮ" ﺑﭽﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ :

"
ﻫﻢ" ﻣﯿﺰﻧﯽ

"ﻫﻢ" ﻣﯿﮕویی ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ...


تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392 | 12:27 | نویسنده : ali2000000 |

8pic.ir     آپلود رایگان عکس و فایل

امروز دلم واسه داشتنت پر که نه،پر پر میزنه...

واسه بودنت...
بغل کردنت...
اینکه سرمو بذارم روی شونه هاتو دستاتو فرو کنی لای موهامو بگی:
مال خودمی!


بعد ببینی که چه جوری با همین دو کلمه تو آروم میشم...
امروز دلم خیلی امنیت آغوش تورو میخواد....خیلی ...

 

 



تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392 | 12:17 | نویسنده : ali2000000 |

امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند ...

چشمانم بس که باریده

دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...

آخ که چقدر تنهایم ...

دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم بوده

خرد شده

و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته شده

رو به روی آینه نشسته ام

آیا این منم ؟ شکسته .... پیر ... تنها...

 تو با من چه کردی ؟

شاید این آخرین زمزمه های دلتنگی ام باشد

و دیگر هیچ نخواهم گفت ....

اما منتظرم ...

انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی دوباره ای است ...

پس برگرد ... برگرد

برای همیشه برگرد...

 

 

هیچ چیز تلختر از تنها شدن نیست!

و کنار همین حرف ، به یاد بیاریم،

تنها نموندن ، به شرطی زیباست ...

که زیبایی را در دو احساس پیدا کنیم

و زیباتر بسازیمش...

نه اینکه خیال زیبا زندگی کردن را با

کسی بسازیم ،

که اگر اشتباه کنیم ...

شاید ما خیال عشقی را بسازیم و ... اون حقیقت یک هوس...

 

 

امشب کمی زیاد خندیده ام !!!

تصور خوشبختی

گاهی چه دردناک است !!!!

احساس می کنم کمی زیاد خندیده ام ...

حالا که چشم در آیینه گفت : های بی وفا ...

چه زود شب گریه ها را یادت رفت ...

دلم به حال حقیقتی که خفته ... سوخت ...

چشمم ... مرا ببخش ... امشب کمی زیاد خندیده ام !

 

 

شاید سالها بعد در گذر جاده ها
بی تفاوت از کنار هم بگذریم
و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود ...

 

 

 



تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392 | 11:41 | نویسنده : ali2000000 |

شعرهایم را میخوانی…

و می گویی روان پریش شده ام !

پیچیده است … قبول!

اما من فقط چشمهای تو را مینویسم !

تو ساده تر نگاه کن…..

 

به یاد چشم های زیبا و غمگینت



تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392 | 11:40 | نویسنده : ali2000000 |

دلم يك شب اروم ميخواد...با اهنگي رومانتيك...

چندتا شمع ...ويك عالمه تو...

كه به دنيا...بگم خداحافظ...

دنياي من كسي ست...

كه در اغوشش جان ميدهم...

يعني تو

براي تويي كه قلبم راشكستي مينويسم:

تويي كه خاطراتت تنها اميد زيستن براي من است

همچنان دوستت دارم

ميدانم كه تو هيچگاه اين جمله را درك نخواهي كرد

نميدانم چرا؟

شايد تو هنوز وسعت عشق مرا نيافته اي

شايد تو هنوز نميداني كه من چگونه دوستت دارم

يادم مي ايد كه ميگفتي ساده باش

حال ساده ميگويم:دوستت دارم

بر سجاده­­ی زیتونی رنگ من، دراز کشیده­ای تو،

می گذارم دستانم را، در دو طرف سرت،

می­شوم خم  و می بوسم پیشانی­ات را...

آن­گاه که می خواهم برخیزم

ندایت می­آید:

-       «همین­گونه بمان!»

-       «بگذار پیشانی­ات را بر پیشانی­ام!»

                                           

 

باز ندای تو!

-       «درد دل کن اکنون...»

سرازیرمی شود، اشک­هایم!

می­زدایی اشک­هایم را، با بوسه هایت!

به سان پَر می­شوم...

 

 

 



تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392 | 11:2 | نویسنده : ali2000000 |

دوست دارم یه بار بشینم موهاتو ببافم

یه چند تارش بریزه..بگم اینارومیبینی؟

بگی اره!!!

منم بگم باهمه دنیا عوضش نمیکنم

 

ميدونم كه ميدوني چقد دوستت دارم

 

ميدونم كه ميدوني هرلحظم توشدي

 

ولي ميخوام بازم بگم كه چشمات دنيامه

 

اغوشت آرامشمه شونه هات تكيه گاهمه

 

دستات پناهمه 

 

نفست نفسمه

پس باش هرچند دور هرچندكم فقط باش

 

تا منم باشم تا باتوآرامشمو بگيرم

 

تا باتوزندگيمو بفهمم همونجوري كه

 

عشقوباتو فهميدم

 

دوستت دارم

 



تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392 | 10:54 | نویسنده : ali2000000 |
گر دستانم را بشكنندبا اشك چشمانم

اگرچشمانم را كور كنند بانفس هايم

اگرنفسم راببرند با قلبم

واگرقلبم را پاره پاره كنند

باخون جگرم خواهم نوشت:دوستت دارم

 

 

چه حس قشنگيه...

وقتي خورد وداغوني... يكي باتمام وجودبپره وبغلت كنه...

وبگه:مگه من مردم عشقم

 

صداي گام هاي توضربان زندگيمن است

                    بامن راه بيا  

با توتشنه ي زندگی ام

 

اغوش تو كه باشد

خواب ديگر بهانه اي براي خستگي نيست

وتپش هاي قلبت ميشود لالايي كودكانه ام

                 كنارم بمان

ميخواهم صبح چشمانم در نگاه تو باشد

 

 

 

 



دلم برايت خيلي تنگ است

شاهدم نيزگوشي تلفني است كه بارها وبارها دردست گرفته ام

وتك تك شماره هايت را با تمانينه بر روي صفحه لمس نموده ام

اما هميشه شماره اخر رو نتونستم بگيرم

نميدانم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
مثل هميشه دل تنگ و بي قرارت هستم

مثل هميشه مشتاق و عاشقت هستم

نميدونم كجايي؟!

چه ميكني؟!

اما ميدانم كه چه باشي چه نباشي هميشه عاشقت مي مانم

از من دوري اما هيچگاه يادت نگذاشت تا دوريت برايم پايدار باشد

شايد نداني هرشب اين روياي توست كه مرا به خواب دعوت ميكند



تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392 | 10:45 | نویسنده : ali2000000 |
چه رازي دراعماق چشمت نهفته
چه كس با شب از چشم تو قصه گفته

كه من چون شهابي كه مثل حبابي
چنين در هوايت رها شده ام فنا شده ام

كدامين پرنده در اين صبح روشن
زمن گفته با تو ز تو گفته با من

که من چون ستاره كه مثل شراره
چنين در هوايت فنا شده ام رها شده ام

بهار دل من قرار دل من
به گوشه ي غم صفاي تو بود
به خلوت شب نواي تو بود

تو نور خدايي كجايي كجايي ؟؟؟
نويد رهايي به گوش دلم صداي تو بود

زرنج زمانه رهايم كن اي دوست
شبي عاشقانه صدايم كن اي دوست


تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392 | 10:38 | نویسنده : ali2000000 |

یه اردیبهشتی هیچوقت اجازه نمیده کودک درونش بمیره...

اون همیشه زنده ست ، ساده میخنده ، ساده هم گریه میکنه

! پس هیچوقت حق نداری بهش بگی بچه!

          چون ذاتش مثل بچه ساده و پاکه



تاريخ : یک شنبه 20 بهمن 1392 | 19:7 | نویسنده : ali2000000 |

 

من یک اردیبهشتی ام!

می خوام داد بزنم آآآی دنیاااا من اینجام!

منو نگاه کن!

من یک اردیبهشتی خودخواهم!

آره خودخواهم که به خودم فکرنمیکنم!

... آره خودخواهم که اطرافیانم رو بیشتر از خودم دوست دارم!

آره خودخواهم که میخوام تو زندگی عزیزانم مهم ترین آدم باشم!

آره خودخواهم که خوش حالیه عشقم رو می خوام درحالی که خوش حالیش با ناراحتی من درست میشه!

آآآی دنیاااا صدامو میشنوی؟!

دارم بهت ثابت میکنم که فقط حرف نمیزنم!

هرنقشه ای واسم داری مهم نیست من آماده ام ،من جا نمیزنم،به کسی تکیه نمیکنم!باهمه ی خودخواهی هام می خوام تکیه گاه باشم!

ماییم و نوای بی نوایی

بسم اله اگر حریف مایی

من یک اردیبهشتی ام!

یک اردیبهشتی خودخواه!



تاريخ : شنبه 19 بهمن 1392 | 10:48 | نویسنده : ali2000000 |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.